یـــــا واحــــــد

یـــــا واحــــــد

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

پیش از آنکه انسان پا بر زمین بگذارد, خدا تکه ای خورشید و پاره ای ابر به او داد و فرمود: آی, ای انسان زندگی کن و بدان که در آزمون زندگی این ابر و این خورشید فراوان به کار تو می آید. انسان نفهمید که خدا چه می گوید, پس از خدا خواست تا گره ندانستنش را قدری باز کند. خداوند گفت: این ابر و این خورشید ابزار کفر و ایمان توست. زمین من آکنده از حق و باطل است, اما اگر حق را دیدی, خورشیدت را به در کش, تا آشکارش کنی, آنگاه مومن خواهی بود. اما اگر حق را بپوشانی, نامت در زمره کافران خواهد آمد. انسان گفت: من جز برای روشنگری به زمین نمی روم و میدانم این ابر هیچ گاه به کارم نخواهد آمد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۵۴
رقیه احمدی

خداوند بی‌نهایت است و لامکان و بی زمان

اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود
و به قدر نیاز تو فرود می‌آید و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود،
و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود،

و به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک می‌شود،
و به قدر دل امیدواران گرم می‌شود...
پــدر می‌شود یتیمان را و مادر

برادر می‌شود محتاجان برادری را
همسر می‌شود بی همسر ماندگان را
طفل می‌شود عقیمان را. امید می‌شود ناامیدان را

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۷:۴۶
رقیه احمدی
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد

هببت نام تو یک عمر تکانم داده است
رسم مردانگی ات راه نشانم داده است

پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب

من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد

من در اعمال خیالم... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۰۰
رقیه احمدی

انیس آتش و دودی، انیس سوختنی
توئی کسی که بلایای بی بدیلی داشت

شکست حرمت پروانه‌ها و فهمیدیم
حرم نداشتن مادرت دلیلی داشت


سجاد شاکری

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۶:۴۲
رقیه احمدی

آدمی  اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده  نیست، زیرا :

اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است!

اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است!

اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند!

اگر جمع گرا باشد، می‌گویند بخیل است!

اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست ..!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۱:۳۰
رقیه احمدی

از خلیل بن احمد خواستند فضیلتی درباره امیرالمومنین علیه السلام بگوید، گفت:
چه بگویم درباره کسی که دوستان او از ترسِ دشمنانش، فضایلش را مخفی کردند و دشمنان او از سر کینه و حسد، مناقبش را انکار نمودند و با وجود اینکه دوست و دشمن فضایل او را پنهان ساختند، آن‌قدر ظاهر گشته که شرق و غرب عالم را پر کرده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۳۰
رقیه احمدی

آسمان معرفت، گنج سخا، دریای جود 
شهر فضل و دانش و بخشش بیاید در وجود 
در شب میلاد مسعود شه خوبان جواد 
حق به روی عالم و آدم در رحمت گشود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۲۴
رقیه احمدی

روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواست با یکی از کارگرانش حرف بزند.

خیلی او را صدا می زند اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود.

به ناچار مهندس، یک اسکناس 10 دلاری به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند.

کارگر 10 دلار را برمی دارد و در جیبش می گذارد و بدون آنکه به بالا نگاه کند مشغول کارش می شود،

بار دوم مهندس 50 دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه به بالا نگاه کند پول را در جیبش می گذارد.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۸:۴۴
رقیه احمدی


شیوانا جعبه ای بزرگ پر از مواد غذایی و سکه وطلا را به خانه زنی با چندین بچه قد ونیم قد برد . زن  خانه وقتی بسته های غذا و  پول  را دید  شروع  کرد به  بدگویی  از همسرش و گفت:  " ای  کاش همه  مثل شما  اهل معرفت و  جوانمردی  بودند.  شوهر  من  آهنگری  بود ،  که  از روی بی  عقلی دست  راست ونصف صورتش را در یک حادثه  در کارگاه  آهنگری  از دست  داد  و  مدتی  بعد  از سوختگی علیل و  از کار افتاده  گوشه خانه افتاد  تا درمان شود. وقتی  هنوز مریض  و  بی  حال  بود  چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او  صحبت کردم ولی  به جای اینکه دوباره  سر کار  آهنگری  برود  می گفت  که  دیگر با  این بدنش  چنین  کاری  از  او  ساخته نیست و تصمیم دارد  سراغ  کار  دیگر برود .

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۴:۵۹
رقیه احمدی


زندگى ابو الحسن على الهادى ابن محمد الجواد ابن على الرضا ابن موسى الکاظم ابن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن على زین العابدین بن الحسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام.

شیخ در مصباح مى‏نویسد: روایت‏شده است که حضرت ابو الحسن على بن محمد عسکرى (ع) در روز 27 ذى حجه به دنیا آمد. سپس وى مى‏گوید: ابن عیاش گفته است: میلاد ابو الحسن ثالث روز دوم رجب بوده است. همچنین وى تولد آن حضرت را روز پنجم هم ذکر کرده است. شیخ گوید: ابراهیم بن هاشم قمى گفته است: ابو الحسن عسکرى (ع) در روز سه شنبه سیزدهم رجب از سال 214 هجرى دیده به دنیا گشود».

کلینى در کافى نویسد: آن حضرت در نیمه ذى حجه از سال 212 به دنیا آمد. البته برخى نیز روایت کرده‏اند که تولد آن حضرت در ماه رجب و در سال 214 بوده است. در کشف الغمة نیز گفته شده است که آن حضرت در روز جمعه پا به دنیا گذارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۲۳
رقیه احمدی